sar be sineam bogzar
ارسال Friday 25 December 2009 در 03:58AM توسط baharaaneh
ای نازنين يار روی گردانده ز من
ای يادت جاودانه يادگاردرپندارمن
ای آرميده جان در سينه نگاه من
ای گل شکفته ديدار در پگاه من
سر به سينه ام بگذار
ای داغ فراقت افسرده جان وتن
ای که ناخلف تقدير تو را ربوده ز من
ای که نازک دل ويران به فراقت بنشاندی
ای که پژمرده و نالان به سرايت بکشاندی
سر به سينه ام بگذار
بگذار بنالم من و بگذار بگويم
بگذار گريبان بدرم ، زار بگريم
بگذار نوازش کنمت با همه عشقم
بگذار تمنا کنم از يک دم عشقت
سر به سينه ام بگذار
ای خسته ز بيداد زمانه ،نگهم کن
ای بسته به دل تير و کمانه ، نگهم کن
ای سنگ دل خسته ز من مصلحتی کن
ای دل به رهت رفته ز دست مرحمتی کن
سر به سينه ام بگذار
بگذار بگويمت که بی تو کيستم و چيستم
بگذار بگويمت که بی تو نيستم و زيستم
بگذار بگويمت که جز لیلای تو نيستم
بگذار بگويمت که يار اغيار تو نيستم
سر به سينه ام بگذار
بگذار بخوانمت که دعایی برای من
بگذار بگويمت که چو جانی برای تن
بگذار ببويمت که گلابی برای من
بگذار بنوشمت که شرابی برای تن
سر به سينه ام بگذار
ای نازنين يار
ای تک درخت سپيدار
ای اشک ديده ام زار زار
بار بار فرو ريزد و گويد " يار يار .......
Maryam
همه نظرات 0
نظرات
![]() |
همه دنبالک ها 0