من واقعاً متأسفم...

[میرزا عبدالزکی]

عنوان سرنگار مشخصه.
چيزي ندارم بگم جز اينكه واقعاً متأسفم.
براي همه كسايي كه اذيتشون كردم و به خاطر بنده،‌اينجا رو ترك كردند.
من واقعاً متأسفم به خاطر بعضي نا مهرباني ها...
من واقعاً متأسفم به خاطر اينكه نبايد برخي حرف ها را مي زدم.
من واقعاً متأسفم به خاطر اينكه بعضي جا ها نبايد پست مي زدم.
من واقعاً متأسفم به خاطر اينكه جاهايي كه بايد پست مي زدم، نبودم.
من واقعاً متأسفم به خاطر اينكه قدر خودم را ندانستم.
من واقعاً متأسفم به خاطر اينكه نتوانستم به بعضي ها بفهمانم زندگي چيست، عشق چيست...
من واقعاً متأسفم به خاطر حضور ايستايم در اين باشگاه و به خاطر باشگاه...
من واقعاً متأسفم به خاطر مديريت باشگاه كه در بعضي مواقع خيلي اذيت كرد و البته از حق نگذريم. اين اذيت كردن دو طرفه بود...
و در آخر، بايد بگم همه عزيزان رو دوست مي دارم و به خاطر اينكه دوست خوبي براشون نبودم و يا نيستم، متأسفم.
موفق باشيد

[zbjr]

من واقعا متاسفم كه شما كه انقدر خوبي چرا اين حرفا رو ميزني؟؟؟

[برگبار]

چقدهه تاسف خوردين خو...!

من براي نظر همه ارزش قائلم اميدوارم بقيه هم بتونن يكم دنيا رو با ديدي بازتر ببينن...!

[imanagha83]

از اینکه متاسفید ... فکر نمیکنم متاسف باشم ... یعنی هستم ولی نه اونقدر... ( دروغ بده خو منم بلد نیستم بگم)

[history]

تقدیم به آقا احمد عزیز که امیدورام هرگز تاسف در تیتر زندگی اش نباشد
ترا دوست دارم به وسعت تمامي زمانها
ترا دوست دارم به اندازه تمامي مكانها
ترا مي پرستم در ناباوري
خاطراتي كه هيچگاه با تو نداشتم
و لي در ذهنم ماندگار ماندگارند
ترا دوست دارم به اندازه هميشه حضور ها حتي در غيبتها
ترا دو ترا دوست دارم بي هيچ قيد و حتي در ميان آغوشي كه ترا دوست دارد
ترا دوست دارم به اندازه تمامي حسرت بو سه هائي كه هيچگاه زده نشد و ابديت هم اين انتظار را پاياني نباشد
ترا دوست دارم بي زمان و بي مكان و بي بهانه
و ترا دوست دارم بي انتها كه عشق اگر عشق باشد زمان مقوله بي معني است

[میرزا عبدالزکی]

چه كنم كه جز تأسف خوردن كار ديگري ندارم.
من واقعاً متأسفم به خاطر اينكه خدا را وسيله براي رسيدن به اهدافم قرار مي دادم.

[نگارینا]

من واقعا متاسفم که مدرسه رومیپیچونم که درس بخونم ولی میام باشگاه!!!

[3Reza]

میگم داداش، اینقدر متاسف نباش. نیمه پر لیوان رو هم ببین چیزای خوب هم زیاده که باید به خاطرشون خوشبخت باشیم.. . .

[majmaj]

مثلفان من

[نادین]

متاسف نباش...اسمت که خیلی قشنگ هستش!

[history]

در اصل توسط میرزا عبدالزکی نوشته شده است

چه كنم كه جز تأسف خوردن كار ديگري ندارم.
من واقعاً متأسفم به خاطر اينكه خدا را وسيله براي رسيدن به اهدافم قرار مي دادم.

ما همه از درگاه باری تعالی ممد می جوییم مگر غیر از این است ؟ اما رسیدن به هدفهای غیر متعالی و والا و توصل به درگاهش در این خصوص امری ستودنی نخواهد بود
من نگران شدم ....از گفته های حضرتعالی اینگونه استنباط شد که شما از او ، سطر دوم گفته های من را درخواست کرده اید .
اما اگر اینگونه هم باشد در شما هست که برگردید . شک نکنید که می توانید

[majmaj]

در اصل توسط میرزا عبدالزکی نوشته شده است

عنوان سرنگار مشخصه.
چيزي ندارم بگم جز اينكه واقعاً متأسفم.
براي همه كسايي كه اذيتشون كردم و به خاطر بنده،‌اينجا رو ترك كردند.
من واقعاً متأسفم به خاطر بعضي نا مهرباني ها...
من واقعاً متأسفم به خاطر اينكه نبايد برخي حرف ها را مي زدم.
من واقعاً متأسفم به خاطر اينكه بعضي جا ها نبايد پست مي زدم.
من واقعاً متأسفم به خاطر اينكه جاهايي كه بايد پست مي زدم، نبودم.
من واقعاً متأسفم به خاطر اينكه قدر خودم را ندانستم.
من واقعاً متأسفم به خاطر اينكه نتوانستم به بعضي ها بفهمانم زندگي چيست، عشق چيست...
من واقعاً متأسفم به خاطر حضور ايستايم در اين باشگاه و به خاطر باشگاه...
من واقعاً متأسفم به خاطر مديريت باشگاه كه در بعضي مواقع خيلي اذيت كرد و البته از حق نگذريم. اين اذيت كردن دو طرفه بود...
و در آخر، بايد بگم همه عزيزان رو دوست مي دارم و به خاطر اينكه دوست خوبي براشون نبودم و يا نيستم، متأسفم.
موفق باشيد

اگه واقعا متاسفي به خاطر بعضي نا مهرباني ها...
اگه واقعا متاسفي به خاطر اينكه نبايد برخي حرف ها را مي زدم.
اگه واقعا متاسفي به خاطر اينكه بعضي جا ها نبايد پست مي زدم.
اگه واقعا متاسفي به خاطر اينكه جاهايي كه بايد پست مي زدم، نبودم.
اگه واقعا متاسفي به خاطر اينكه قدر خودم را ندانستم.
اگه واقعا متاسفي به خاطر اينكه نتوانستم به بعضي ها بفهمانم زندگي چيست، عشق چيست...
اگه واقعا متاسفي به خاطر حضور ايستايم در اين باشگاه و به خاطر باشگاه...
اگه واقعا متاسفي به خاطر مديريت باشگاه كه در بعضي مواقع خيلي اذيت كرد و البته از حق نگذريم. اين اذيت كردن دو طرفه بود...
به من بگو تا مشكلت رو حل كنم

[میرزا عبدالزکی]

در اصل توسط zbjr نوشته شده است

من واقعا متاسفم كه شما كه انقدر خوبي چرا اين حرفا رو ميزني؟؟؟

نظر لطف شماست. اما چه كنم كه زمان مي گذرد و نميتوان به عقب برگشت...
چون واقعاً متأسفم.

[میرزا عبدالزکی]

در اصل توسط imanagha83 نوشته شده است

از اینکه متاسفید ... فکر نمیکنم متاسف باشم ... یعنی هستم ولی نه اونقدر... ( دروغ بده خو منم بلد نیستم بگم)

صداقت شما قابل تحسينه

فَالْيَوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَلَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ

[میرزا عبدالزکی]

در اصل توسط history نوشته شده است

تقدیم به آقا احمد عزیز که امیدورام هرگز تاسف در تیتر زندگی اش نباشد
ترا دوست دارم به وسعت تمامي زمانها
ترا دوست دارم به اندازه تمامي مكانها
ترا مي پرستم در ناباوري
خاطراتي كه هيچگاه با تو نداشتم
و لي در ذهنم ماندگار ماندگارند
ترا دوست دارم به اندازه هميشه حضور ها حتي در غيبتها
ترا دو ترا دوست دارم بي هيچ قيد و حتي در ميان آغوشي كه ترا دوست دارد
ترا دوست دارم به اندازه تمامي حسرت بو سه هائي كه هيچگاه زده نشد و ابديت هم اين انتظار را پاياني نباشد
ترا دوست دارم بي زمان و بي مكان و بي بهانه
و ترا دوست دارم بي انتها كه عشق اگر عشق باشد زمان مقوله بي معني است

شعرتون خيلي قشنگه
دستتون درد نكنه
اما گاهي اوقات انسان ها، راه رو اشتباه ميرن.
پس بايد يه عقب گرد بزنن و تأسف هم بخورن بابت عمرشون كه تلف گشته....